دلم می خواد اسمتو صدا کنم...
یه جور دیگه!
جوری که هیچ کس صدات نکرده باشه
جوری که هیچ کسو صدا نکرده باشم
یه جوری که دلت قرص بشه که تو، مال منی!

و تو؛ نگام کنی...
یه جور دیگه!
جوری که هیچ کسو نگاه نکرده باشی
جوری که هیچ کس نگات نکرده باشه
یه جوری که دلم قرص بشه که من، مال توام!

بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی..
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی..
شاکی بشی ولی شکایت نکنی..
گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن..
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری..
خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری!
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی..

هـر شــب از پُـشـت صـفـحـه ي کـوچـکِ مــوبــایــلـم در آغــــوش مـي گـیـــرمـــت . . .

   و نـمـیـدانـي کـه چـه آرامـــشـي سـت هـــمـیـــن آغــــــوش خـــــیــــــالـي ...!

می دانی بن بست زندگی کجاست؟

دیوانه نیستم !
فقط ، فقط طوری “خاص” که دیگران نمیتوانند ، تو را “دوست” دارم

هر شب وقتی که آخرین عابر هم از کوچه پس کوچه های شهر به خانه می خزد و آخرین چراغ هم خاموش می شود ، یاد تو زیر پوست تنم جوانه می زند و خاطرت مرا سر سبز می کند . . .
چنان بی تاب می شوم که دلم برای لحظه ای دیدار بی صبر و بی قرار . . .
گوش کن تیک تاک ساعت آمدن و رفتن ثانیه ها را خبر می دهد . . .
چه بی درنگ می ایند و چه پر شتاب می روند ، می ایند تا آهسته آهسته مرا از تو دور تر سازند و می روند تا ذره ذره گرمی این آتش افتاده به جانم را با خود ببرند . . .
چه خیال باطلی ، چه سعی بیهوده ای از این همه کوشش بی حاصل چرا خسته نمی شوند ؟
یادت همیشه سبز . . .

یک نفر در همین نزدیکی ها چیزی به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است . . .
خیالت راحت باشد ، آرام چشمهایت را ببند . . .
یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است . . .
یک نفر که از همه زیبایی های دنیا ، تنها تو را باور دارد . . .

آدم ها زود پشیمان میشوند !
گاهی از گفته هایشان ، گاهی از نگفته هایشان
گاهی از گفتن نگفتنی هایشان و گاهی هم از نگفتن گفتنی هایشان !

تقویم دل من نسبتی با تقویم های جهان ندارد !
میان برگ ریزان خزان ، وسط چله ی زمستان هم می بینی نوشته اند بهار آن لحظه که تو خندیدی !!!

یه وقتایی لازمه یکی کنارت باشه !
کاری نکنه و حرفی نزنه !!!
فقط و فقط باشه !

خواستنی های این دنیا چقدر کمند :
خدا ، باران و تو

خدایم را دوست دارم و باوفاتر از او سراغ ندارم ، به رسم همین وفاداریست که کسانی را که دوست دارم به او می سپارم !

از عجایب عشق همین است : تنها همان آغوش آرامت می کند که دلت را به درد می آورد !!!

من غمگینم
زیرا مرده شورها از مرگ انسان ها شاد می شوند
دلم میگیرد
دختر هایی را میبینم که عشق معامله می کنند
و جنین سقط شده می خرند
هم کلاسی هایم در شعر ها و رمان های عاشقانه ی سال غرق اند

دلـتنگی‌هایـم را

زیـر دوش حمّــام می‌بَـرم،

بُـغـضـم را
…
میـان شُـرشُـر آبِ داغ می‌تـرکـانـم،

تا همـه فـکـر کننـد

قرمـزیِ چشمـانـم

از دم کـردنِ حمّـام است!!!!!!

دیگرکمتراشک میریزم
دارم”بزرگ”میشوم
یا”سنگ”؟!
خدا میداند..

سکوت را می پذیرم اگر بدانم روزی با تو سخن خواهم گفت
تیره بختی را می پذیرم اگر بدانم روزی چشمان تو را خواهم سرود

مرگ را می پذیرم اگر بدانم روزی تو خواهی فهمید که ....

دوستت دارم

رفتنت مانند کشیدن ناخنیست بر تخته سیاه دلم گوشهایم را میگیرم ... نمیخواهم صدای قدم هایت را که از من دور میشوند بشنوم تو رفته ای و از تو تنها خط خطی هایت را دارم ...

حواسمون باشه دل آدما شیشه نیست..

که روی اون « هــا » کنیم بعد با انگشت قلب بکشیم...

بعد وایسیم آب شدنش رو تماشا کنیم...

رو شیشه نازک دل آدما اگه قلبی کشیدی باید پاش وایستی ....

...در انتهای جاده
چشم در راه منتظر ماندم
تا
چشم هایم تمام شد!!
تو این بار آغازم کن

می ترسم
می ترسم که بازی تمام شود!
-لحظه ی دیدار-
دستانم را پنهان می کنم
مبادا بفهمی
همه چیزم را باخته ام!

با من حرف نمی زنی؟باشد
پاسخ پرسشم نمی دهی؟باشد
می نویسم روی کاغذ.اما جوابم را بده
"دوستم داری"؟
تو هم تکرار کن روی کاغذ که :"دوستم داری؟!"

...دیگر نمی خواهم ببینمت!
"عکس خیالی تو" کافی ست در قاب دلم...

دوست داشتنش را بیشتر باور دارم
وقتی "دستانش"را لمس نمی کنم

خنده ام می گیرد وقتی پس از مدت ها بی خبری بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری
می گویی:دلم برایت تنگ است
یا مرا به بازی گرفته ای
یا معنی واژه هایت را خوب نمی دانی...
دلتنگی ارزانی خودت من دگر دلم را به خداسپرده ام

حسن باران این است
که زمینی ست، ولی
آسمانی شده است
و به امداد زمین می آید

این روزهـــا عجیب احساس دلتنگی میکنم

نمیدانم از دوستانم جدا مانده ام یا از خــــــدا . . .

بی خیالم هم شوی بی خیالـــت نمیشوم

می توانم جای خالیت را با خیالت پر کنم !!

برای من همین " تو " کافیـــست ،

برای تو چند " او " ؟!

پچ پچ دوستت دارم های تو در گوش او به گوشم میرسد !

بازیچــه ام یا باز بچــه فرضم کرده ای ؟!

من - تــــو = تــــو + اون

به همین راحتی !!

خـــدایا
تو پـــــناهِ منی
وقتی راهها با هــــمه ی وسعتشان
تـــنگ می شوند

به چــــه تشبیه کنم نــام تو را
به بــــهار
یا به آبی ه زلال دریــــا !
ســـــاده تر می گویم
تـــو
تــــمامیت
احساس منی

دست خودم نیست
به گمانم دست تو است
که می تواند مرا
با یک سلام خشک و خالی
به آینده امیدوار کند !

گاهے سکــــــــوت ، همان دروغ است !
کمـــے شیک تر، روشنفکــرانـه تر
و با مسئولیت کمتر !

دنیای زیر آب
شبیه دنیای چشمهای توست
هر چه بیشتر دست و پا می زنم
بیشتر غرق می شوم ...

خودت باش،
کسی هم خوشش نیومد...
نیومد...
که نیومد!
اینجا مجسمه سازی نیست!

تیز می کنم
زندگی را
زرق و برقش برای تو
برندگی اش برای من !

پس چشمانت چه زمان درخواهند یافت که: "نگاه، زاده ی علاقه است!

تبسم شیرین عشق گوشه ای از نگاه خداست،
تنها به نگاه او می سپارمت . . .

دلتــــــــــــ را محکـــــــــــم بچسبــــــــــــــ رفیــــــــــــــق

آدمــــــــــــها آنقـــــــــــدر انصـــــــــــاف نــــــــدارنـــــــــد کــــــــه زیــــر پـــــایتــــــــــ را خالــــــــی نکـــــنند!

هرگــــــــاه در زندگــــــــــی یکــــــــــی از تــــــــارهــــــــای ســــــــازتــــــــ پــــــــاره شــــــــد آهنگـــــــــ زندگــــــــــــی را طـــــــوری بنـــــــــــواز کـــــــــه کســـــــــی نفـــــهــــمــــــــد بـــــــر تــــــــــو چـــــــــه گذشتـــــــــــــــــــ..

زخـــــــــــــم کـــــــــه میخــــــــــوری مـــــــــزه مـــــــــزه اش کـــــــــن...

حتــــــــــما نــــــــمکـــش اشنــــــــــــــــــاستـــــــــــــــــــ

دلـــــــتنگــــــــ نشـــــــــدی ببینـــــــــی... چـــــگـونـــــــه خـــــــــوبتـــــــریـــــــــنِ خــــــــــاطــــــــــره هــــا... بــــــــی رحـــــم تــــرینشــــــــــــــان مـــــــــــی شــــــــــــود!

گــــــــــــمم نـــــــــــــکـــــــــــن ...

در گوشـــــــــــــه ای از حــــــــــافظـــــــــه اتــــــــــ مــــــــــی نشینـــــــــتم آرام ...

فقــــــــــط بگـــــــــــــذار بمـــــــــــــــــــــانم.